۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن عاشقانه» ثبت شده است

کپشن های عاشقانه برای اینستاگرام

Only one life, that soon is past. Only what’s done with love will last.
زندگی فقط یکباره که خیلی زود تموم میشه، و فقط چیزی که با عشق انجام دادی پایدار میمونه. [ناشناس]

Better to have loved and lost, than to have never loved at all
بهتره یه عاشق بازنده باشیم تا اینکه هیچوقت کسی دوسمون نداشته باشه. [آگوستین قدیس]

Love does not consist of gazing at each other, but in looking together in the same direction.
عشق این نیست که توی چشمای هم زل بزنید، عشق اینه که دیدتون باهمدیگه هم جهت باشه. [آنتوان دوسنت اگزوپری]

To love is to burn, to be on fire
عشق یعنی سوختن، یعنی آتش گرفتن. [جین آستین]

کپشن عاشقانه اینستاگرام

When the power of love overcomes the love of power the world will know peace.
دنیا زمانی صلح رو تجربه میکنه که قدرت عشق بر عشق به قدرت غلبه کنه [جیمی هندریکس]

To love is risky. Not to love is foolish.
عاشق‌شدن خطرناک است، اما عاشق‌نشدن احمقانه. [ماکسیم لگاسی]

I know of no greater happiness than to be with you all the time, without interruption, without end.
من هیچ خوشبختی‌ای از این بالاتر و برتر نمی‌شناسم که همیشه و در هر زمانی با تو باشم، بدون هیچ وقفه، بدون هیچ پایانی. [فرانتس کافکا]

Love isn’t finding a perfect person. It’s seeing an imperfect person perfectly.
عشق، پیدا کردن یک فرد کامل نیست، بلکه دیدن یک فرد ناکامل به‌شکلی کامل است. [سم کین]

We love because it’s the only true adventure
ما عاشقیم، چراکه تنها ماجراجویی واقعی همین است. [نیکی جیووانی]

Age does not protect you from love, but love to some extent protects you from age.
پیری تورو از عشق محافظت نمیکنه، اما این عشقه که میتونه تورو از تو در مقابل پیری حفاظت کنه. [ژن مورو]

Where there is love there is life
جایی‌که عشق هست زندگی هست. [مهاتما گاندی]

کپشن عاشقانه اینستاگرام

The more I think it over, the more I feel that there is nothing more truly artistic than to love people
هرچه بیشتر بهش فکر می‌کنم، بیشتر حس میکنم که واقعاً هیچ چیز هنری‌تر از عشق‌ورزیدن به مردم نیست. [وینسنت ونگوگ]

True love stories never have endings
داستان های عاشقانه واقعی، هرگز پایانی ندارند. [ریچارد باخ]

Him that I love, I wish to be free – even from me
اونی که دوستش دارم، آرزو میکنم آزاد باشه – حتی از من! [آن مارو لیندبرگ]

I wish I had done everything on Earth with you.
کاش همه چیز روی زمین رو با تو تموم میکردم. [گتسبی بزرگ]

It is better to be hated for what you are than loved for what you are not.
بهتره بخاطر چیزی که هستین ازتون متنفر باشن تا اینکه به خاطر چیزی که نیستین دوستتون داشته باشن. [آندره گاید]

Every thing that you love, you will eventually lose, but in the end, love will return in a different form
هر چیزی که دوست دارید نهایتا روزی از دست میدین، اما در پایان، عشق که به شکل دیگه ای برمیگرده. [فرانتس‌کافکا]

کپشن عاشقانه اینستاگرام

We must love one another or die
ما حتما باید یکی دیگه رو دوست داشته باشیم وگرنه میمیریم. [دبلیو.اچ.آدن]

 

You never lose by loving. You always lose by holding back.
تو هیچوقت با عشق ورزیدن چیزی رو از دست نمیدی، اما با دوری از عشق‌ورزی همیشه بازنده ای. [باربارا دی‌آنجلیس]

Love is blind; friendship closes its eyes.
عشق کور است، دوستی چشم هاش رو بسته. [فردریش نیچه]

There is no remedy for love but to love more.
هیچ درمانی برای عشق نیست، مگر عشق‌ورزیدنِ بیشتر. [هنری دیوید ثورو]

Love is composed of a single soul inhabiting two bodies.
عشق شامل یک روح است که در دو بدن قرار گرفته‌است. [ارسطو]

Love is often the fruit of marriage.
عشق غالباً ثمره‌ی ازدواج است. [مولیر]

You make me want to be a better man.
تو کاری می‌کنی که من بخواهم انسان بهتری بشم. [ملوین اودال]

Being deeply loved by someone gives you strength, while loving someone deeply gives you courage.
اینکه عمیقا کسی دوستت داشته باشه بهت حس قدرت میده، در حالی که دوست داشتن عمیق کسی بهت احساس شجاعت میده. [لائوتسه]

All you need is love
تمام اون چیزی که نیاز داری عشقه. [پل مک‌کارتنی]

Neither a lofty degree of intelligence nor imagination nor both together go to the making of genius. Love, love, love, that is the soul of genius
نه هوش زیاد، نه قوه تخیل، و نه هر دوی این ها با هم یک نابغه رو نمی سازن. عشق، عشق و تنها عشقه که روحه نبوغ رو تشکیل میده. [آمادئوس موتسارت]

Love does not die easily. It is a living thing.
عشق به این سادگی نمی‌میرد، عشق یک موجوده زنده است. [جیمز برایدن]

  • هلیا
  • جمعه ۲ خرداد ۹۹

زیباترین آوای دنیا...

هنوز هم زیباترین آوای دنیا برایم شنیدن خنده های توست
هنوز هم زیباترین طلوع برایم طلوع چشمان زیبای توست
هنوز هم غم انگیز ترین اتفاق برایم صورت اندوه ناک توست
هنوز هم آغوشت برایم مقدس و دستانت زندگی بخش به جان من است
هنوز هم در کوچه های خلوت عاشقی ، در میان سکوت بوسه هایمان زندگی میکنم

جمله های عاشقانه برای شریک زندگی

چه لحظه قشنگیه اون لحظه که
من میگم نفس من کیه ؟
و تو با تمام وجود میگی منم

جملات عاشقانه برای همسرم

زندگی مثل بازی حکمه
حتماً لازم نیست
دست خوبی داشته باشی
اگه یار خوبی داشته باشی
با بدترین دست هم برنده ای

متن عاشقانه زناشویی

ناز آن چشمی که سویش مال ماست
ناز آن رویی که بوسش مال ماست

_____ ♥ ♥ ♥ _____

یه خونه نُقلی می‌گیریم
نُقلی نه واس خاطرپولش ،
یه بیست مترجاباشه،نتونی ازم دور شی
تا هر طرف و نگاه میکنم ببینمت

_____ ♥ ♥ ♥ _____

دنیا هم کـه ازآن تـو باشد
تا زمانی کـه درون قلب یک زن
جایی نداشته باشی
تا درون آوازهای عاشقان زنی
زندگی نکنی و سهمی از
دلشوره‌ های زنی نداشته باشی
فقیرترین مردی

عشقم دوست دارم

تو مرا میفهمی
من تو را میخوانم
و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است
من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم
و تو هم میدانی
تا ابد در دل من میمانی

_____ ♥ ♥ ♥ _____

عشق یعنی
خونه پر از نشونه های یه مرد باشه

  • هلیا
  • دوشنبه ۲۲ ارديبهشت ۹۹

نمیدانم تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم...

نمیدانم

تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم

یا نفسم را به اندازه ی تو !؟

نمیدانم ..

چون تو را دوست دارم نفس میکشم

یا نفس میکشم که تو را دوست بدارم !؟

نمیدانم ..

زندگیم تکرار دوست داشتن توست،

یا تکرار دوست داشتن تو ، زندگی ام !

تنها میدانم :

که دوست داشتنت

لحظه ، لحظه لحظه ی زندگی ام را می سازد

و عشقت

ذره ، ذره ، ذره ی وجودم را !

 

❣️❣️❣️❣️❣️❣️

 

عشق آن نیست

که می آید

دستانت را می گیرد

آرزوهایت را یک به یک در آسمانِ خیال نشانت می دهد

و تو را در آغوش گرفته و پرت می کند

می گوید:بگیر

اما آنقدر بالا پرتت نمیکند

که دستت به آرزویی برسد….

خواستن آن نبود

که دستت را در دست گرفت

در گوشَت زمزمه کرد؛

خانه ساخت

از ماندن گفت

اما…..

وقت رفتن تو را هم پله ی خانه اش ندانست

عشق او نبود

که روزی دلت را لرزاند

روزی تنگ کرد

و روزی….ویران!

عشق اوست

که چیزی نگفت ؛ اما

قلبت را نگینی کرد به انگشتر آرزوهایت

و بر میانه انگشتت نشاند

عشق اوست

که بی صدا به پای اشکهایت گریست

و به پای سکوتت ایستاد

اوست که چشمانت را بست

به خانه برد و گفت:

گیسویت را در این چاردیواری با من سپید می کنی؟

و انتظار لبخندت را کشید

تا جان بگیرد!

عشق اوست که هیچگاه ندیدی

نشنیدیش

اما مهرش آنقدر گرم است

که روزی گوشه ای در دلت جا باز می کند

و تمامیتش را گرم می کند

به زندگی!!!

  • هلیا
  • دوشنبه ۲۲ ارديبهشت ۹۹

متن عاشقانه زیبا

 

قلبم را لمس کن
تا که خودت حس کنی
تمامش از عشق تو پر شده

‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘

حواست هست 
با تو خوشحال ترین
حالت عاشق شدنم

‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘

تا ابد بہ اندازه ڪافی زیاد نیست
برای با “تـو” بودن ….

‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘

یه وقتا نگاه کردن
به چشماش وقتی داره لبخند میزنه 
از هزارتا حرف عاشقانه 
دل نشین تره!

‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘

‏تو انقدر کاملی 
که نمیتونی نیمه گمشده باشی.
تو همه ی گمشده مـــنی

‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘

مثل عطر نسیم
لابلای درختان لیمو
دیوانه میکند مرا
عطر خاطره هایت

‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘‘

فدای تو دو چشم من،که چشم‌های تو را خواب دیده‌اند…
ببینمت
تو کجایی که چهره‌ات باغی‌ست،
که از هزار پنجره نور می‌وزد هر صبح!

  • هلیا
  • دوشنبه ۲۲ ارديبهشت ۹۹

داستان زیبای پستچی عاشق

چهارده ساله کـه بودم؛ عاشق پستچی محل شدم. خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم ونامه را بگیرم ، او پشتش بـه مـن بود. وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت! انگار انسان نبود، فرشته بود! قاصد و پیک الهی بود ، از بس زیبا و معصوم بود!شاید هجده نوزده سالش بود. نامه را داد.با دست لرزان امضا کردم و آن قدر حالم بد بود کـه بـه زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت.

 

ازآن روز، کارم شد هرروز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی!تمام خرجی هفتگی ام ، برای نامه های سفارشی می رفت.تمام روز گرسنگی می کشیدم، اما هرروز؛ یک نامه سفارشی برای خودم می فرستادم ،کـه او بیاید و زنگ بزند، امضا بخواهد، خودکارش را بدهد و مـن یک لحظه نگاهش کنم و برود. تابستان داغی بود.نزدیک یازده صبح کـه می شد، می‌دانستم همین حالا زنگ می زند!

 

پله ها را پرواز میکردم و برای این‌کـه مادرم شک نکند ،می گفتم برای یک مجله می‌نویسم و انها هم پاسخم را میدهند.حس میکردم پسرک کم کم متوجه شده اسـت.آن قدر خودکار در دستم می لرزید کـه خنده اش میگرفت .هیج وقت جز درود و خدانگهدار حرفی نمی زد.فقط یک‌بار گفت: چقدر نامه دارید! خوش بـه حالتان! و مـن تا صبح آن جمله را تکرار میکردم و لبخند میزدم و بـه نظرم عاشقانه ترین جمله ی دنیا بود.چقدر نامه دارید! خوش بـه حالتان!

 

عاشقانه تر از این جمله هم بود؟ تا این‌کـه یکروز وقتی داشتم امضا میکردم، مرد همسایه فضول محل از آنجا رد شد.مارا کـه دید زیر لب گفت: دخترۀ بی حیا. ببین با چـه ریختی اومده دم در! شلوارشو! متوجه شدم کـه شلوارم کمی کوتاه اسـت. جوراب نپوشیده بودم و قوزک پایم بیرون بود. آن قدر یک لحظه غرق شلوار کهنه ام شدم کـه نفهمیدم پیک آسمانی مـن ، طرف را روی زمین خوابانده و با هم گلاویز شده اند!

مگر پیک آسمانی هم کتک می زند؟مردم آن ها را از هم جدا کردند.از لبش خون می آمد و می لرزید.مو های طلاییش هم کمی خونی بود. یادش رفت خودکار را پس بگیرد.نگاه زیرچشمی انداخت و رفت. کمی جلوتر موتور پلیس ایستاده بود.همسایه ی شاکی، گونه اش را گرفته بودو فریاد می زد. مـن هم از ترس در را بستم. احساس یک خیانتکار ترسو را داشتم! روزبعد پستچی پیری آمد، بـه او گفتم آن اقای قبلی چـه شد؟

 

گفت: بیرونش کردند! بیچاره خرج مادر مریضش را میداد. بـه خاطر یک دعوا! دیگر چیزی نشنیدم. اوبه خاطر مـن دعوا کرد! کاش عاشقش نشده بودم! ازآن بـه بعد هر وقت صبح ها صدای زنگ در می شنوم ، بـه دخترم می‌گویم: مـن باز می کنم! سالهاست کـه با آمدن اینترنت، پستچی ها گمشده اند. دخترم یکروز گفت: یک جمله عاشقانه بگو لازم دارم. گفتم:چقدر نامه دارید. خوش بـه حالتان! دخترم فکر کرد دیوانه ام!

  • هلیا
  • دوشنبه ۲۲ ارديبهشت ۹۹

داستان عشق واقعی

پدربزرگ و مادربزرگ من ۸۰ سال، یعنی از ۱۵ سالگی با هم بودند. آن‌ها در جنگ هم با هم بودند، پدربزرگم دستش و مادربزرگم شنواییش را از دست داد. آن‌ها فقیر و گرسنه بودند، شش بچه بزرگ کردند و خانواده‌شان را حفظ کردند. وقتی بازنشسته شدند، نزدیک دریا رفتند. مادربزرگم دو بار سرطان را شکست داد و پدربزرگم یک بار سکته کرد. او همیشه برای مادربزرگم گل می‌خرید و یکدیگر را واقعا دوست داشتند. آن‌ها در ۹۵ سالگی و به فاصله یک روز درگذشتند.

  • هلیا
  • دوشنبه ۲۲ ارديبهشت ۹۹

متن های جالب عاشقانه ❤💓💕

عشق من

ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﭙﺮﺱ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ

ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﺣﺪ ﻭ ﻣﺮﺯی ﺑﺮﺍی ﺣﻀﻮﺭ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ

ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪنی ﻧﯿﺴﺖ

ﺧﻮﺍستنی ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻮی ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ

ﺗﻮ ﺗﮑﺮﺍﺭ نمی ﺷﻮی ، ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ

جملات کوتاه در مورد دوست داشتن

من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم

سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم
به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم

 

جغرافیای کوچک من
همین چشم های مشکی توست
که هیچ چیز جایش را نمی گیرد . . .

چشمان مرا به چشمهایش گره زد
بر زندگیم رنگ غم و خاطره زد
او رفت ولی نه طبق قانون وداع
یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد . . .

دل من را تو بردی با نگاهت

اسیرم کرده ای با روی ماهت

تو را با بی گناهی می شناسند

ولیکن هست زیبایی گناهت !

 

 

  • هلیا
  • دوشنبه ۲۲ ارديبهشت ۹۹